ای کاش شمع می توانست به جای جمع آب شود .
قشنگ ترین تولد شاید شب آغازین بی دغدغه ماندن در گهواره است . چرا که بعد از آن عمری سوختن
و شریک شدن با اشک چون فواره است و آخرش آرزوی رسیدن به نقطه ای در آن سوی سیاره است .
گمان می کنم کسی هرگز تولد خود را نخواهد دید .
زیباترین تولدها تنها آن هاییست که در رویا برای کسی می گیریم و یا کسی برایمان می گیرد و من تمام
اسفند که نامش هم مثل ساکنانش مقدس است برایت در جایی دور پشت بوته های بی خار گل سرخ
با دو سیب سرخ که در آستانه ی افتادن به هم رسیدند و با شمعی که به جای من و تو آب می شود
تولد خواهم گرفت .
بذار یه چیزی بمونه بین من و بین خودت
فقط یه معنی نداره به خاطر تولدت