ای همه سوز و نوای فاطمه / گریه کن بَهرِ عزای فاطمه
ذکر عَجِّل فی ظهورِ منتقم / نیمه شبها شد دعای فاطمه
نامِ زیبای تو را می آوَرَد / تا که می آمَد صدای فاطمه
آمد از رَه باز عزای مادرت / تو بخوان از روضه های فاطمه
تو بخوان از روضه های میخ دَر / تو بخوان از ناله های فاطمه
تو بخوان از غصّه های مرتضی / از غَمِ شیر خدای فاطمه
تو بخوان از کودکی با دِلهُره / بین کوچه شد عصای فاطمه
دیگر از امشب نمی آید به گوش / در دلِ شب، ربنای فاطمه
با دعایَت قائم آلِ علی / بهره بُردَم از ولای فاطمه
شکر حق که با نگاه لطف تو / شد دلِ من مبتلای فاطمه
بَر تمامِ اهل عالَم سَروَر است / هر کسی که شد گدای فاطمه
بِأبی أنتِ وَ اُمّی ، شد دعام / هستی ام گردد فدای فاطمه
می شود آقابیایی تا شما / مرقدی سازی برای فاطمه
آرزویم بوده تا روزی شود / جان دَهَم من زیرِ پای فاطمه
مُرده بود این دِل اگرزهرا نبود / زنده گشتَم از عطای فاطمه
روز محشر من ندارم ترس چون / چشم دارم بر عطای فاطمه
هرگز از جنّت نگویم من سخن / تا به دل دارم هوای فاطمه
ای تو مفتاح سعادَت، مادرم
روزیِّ من کن شهادت، مادرم
شاعر اسماعیل شبرنگ